Wednesday, November 21, 2007

Arabic Count

اولاً که چه معنی داره آدم مقاله 30 صفحه ای بنویسه ولی از این 1000 نمره حتی 1 نمره هم نداشته باشه و نوشتنش هم پیش نیاز شروع پروزه باشه. تازه چون استاد راهنما هم بر این نگارش نظارت می کنند نمیشه سمبلش کرد و کپی زد.

ثانیاً دستپخت خوبم داره کار خودش رو می کنه و این شکمه در حال ترکاندن دکمه های پیراهن وشلوار است. حالا نیاین بگین شکم چه ربطی به دکمه شلوار داره ها ، اگه دکتر باشین می بینین که داره.

ثالثاً من از این عربی خوشم نمیاد نمی دونم چرا اینقدر اولاً ثانیاً ثالثاً می نویسم؟

رابعاً لندن بالاخره خودش رو نشون داد و الان چندروزی هست که روی نورانی خورشید خانم رو ندیدیم، زنیکه معلوم نیست کجا رفته داره شیطونی می کنه این ابرای تیره رو فرستاده سروقت ما.

خامساً این آژیر خطر آتش هم خواب و زندگی برای ما نذاشته، امروز صبح خواب بودیم این آژیره بوقش راه افتاد از تخت گرم و نرم پاشدیم رفتیم توی خیابون نمور و بارونی که چی؟؟؟ اینا تست ماهیانه آژیرشون گرفته. این هم از عادت ماهیانه اینا. اصولاً من با هر نوع عادت ماهیانه مخالفم. می خواد تست آژیر خطر باشه یا هرچی که شما منحرفها فکر میکنید.

سادساً اینها چقدر زیادی فکر محیط زیستن. شروع کردن تبلیغات که ای مردم برای حفظ محیط زیست از کیسه نایلون استفاده نکنید. من حالا فهمیدم چرا وقتی می رم خرید این فروشنده ها می گن نایلون می خوای یا نه. من با خودم می گفتم اینا چقدر خسیس هستن خوب معلوه دیگه پرسیدن داره؟ حالا تازه برخی فروشگاههای بزرگ می خوان برای کیسه ها قیمت بذارن که مردم همینطوری کیسه پلاستیکی استفاده نکنن و از کیسه های قبلی استفاده کنن یا کیسه غیر پلاستیکی تهیه کنن. بیکارن دیگه. به قول حسنی تو اگه آدمی و فکر داری برو کشاورزی کن که محیط زیست خوب شه چکار داری به نایلون؟

سابعاً توی یک سایت فونت نستعلیق گذاشته بود و منم داونلودش کردم و باهاش نوشتم خیلی باحال بود و خوشمان آمد. یاد معلم دوم دبستان خانم شهرستانی افتادم که بیچاره خودش رو کشت که من خوش خط بنویسم و تحریری بنویسم ولی نشد که نشد. یادمه مامانم رو خواستن مدرسه به خاطر خط بدم و بهش گفته بود توی خونه باهاش کار کنین که خطش خوب شه وگرنه همینطور بزرگ میشه و خطش هم بد می مونه. بیچاره خبر نداشت که فونتش میاد. معلم خوبی بود کلی دوستم داشت. الان حتماً کلی پیر شده. ایشالا که سالم باشه.

ثامناً این هشتم به عربی یادم رفته بود کلی فکر کردم بالاخره یادم اومد که یه ساندویچی بود کنار پمپ بنزین سر میرداماد که جزو موقوفات امام رضا بود به اسم ساندویچی ثامن که بعداً شد داروخانه فکر کنم. خلاصه این شد که یادم اومد.

تاسعاً اگه یک نفر درست نقطه مقابل قبله اونطرف کره زمین باشه، یعنی از هر دو طرف فاصلش با قبله یکی بشه تکلیفش چیه؟

عاشراً تا به حال اینقدر از هر دری سخنی ننوشته بودم. فکر هم نمی کنم دوباره بنویسم.

No comments: