من دوباره برگشتم به این جزیره پیر. دو هفته خیلی خیلی خوب رو توی ایران کنار خانواده و دوستام گذروندم و اینقدر خوش گذشت که اصلاً نفهمیدم چطور گذشت. رفیق پرنده هم که اومده بود و اینجا نوشته در مورد سفرش
خوب همه این مدت رو اگه بخوام اینجا بنویسم که خیلی طولانی میشه ولی تیتر وار چیزایی که یادم میاد رو می نویسم
فرودگاه امام بعد از این همه سال وقت گذاشتن برای ساختنش خیلی ضایع بود، مهر آباد ظاهر آبرومندانه تری داره به نظر من
توشه توشه، عبارتی که راننده تاکسی فرودگاه هر وقت که آهنگ نمی خوند یا از دوست دختراش حرف نمی زد به کار می برد
آغوش گرم پدر و مادر، وصف ناپذیره
غریبی کردن خواهران هم عجیبه
رانندگی ... هورا
ناهاری با دوست دختر سابق...ای بابا چرا اینقدر همه چی گرون شده؟
سر زدن به خیابونا و اتوبانهای شهر، دیدن دوستایی که موندن
اولین چهارشنبه سوری بدون برنامه
این بام طهران اصلی هم عجب جاییه درود به روح کاشفش
یک سال تحویل دیگه توی خونه کنار خانواده و سفره هفت سین
تعجب از شلوغی شهر حتی در تعطیلات عید
پنج فروردین، خوش گذشت مخصوصاً مسابقه هاش عالی بود، نفهمیدم اون عکسهای ما تحت من چی شد. هویج بیچاره
لواسون ، فشم ، میگون و دیزین
صبحانه سر گردنه
تلاشی بی فرجام برای رسیدن به سد لتیان در منطقه ای نظامی و مین گذاری شده
سینما فرهنگ و یک فیلم ترسناک خارجی به اسم 1408 که دیدنش توصیه نمیشود
جمشیدیه و آیس پک و سینما فلسطین و فیلم لیلی و مجنون نه مجنون لیلی ، مدتی بود فیلم مزخرف ندیده بودیم . نکته آموزشی فیلم هم بازی سه گره بود که یاد گرفتیم
خلاصه کلی عکس و فیلم هم گرفتیم تا بعداً نگاشون کنیم و بگیم یادش بخیر نوروز 1387
و اما بستن چمدون برگشت از اون کارای تخمیه که حالت رو به هم میزنه و از اون هم بدتر خود سفر برگشته که فقط دوست داری توی هواپیما بخوابی مخصوصاً که یه پیر زن هم کنارت نشسته باشه
راستی امروز 13 بدر بود و ما که در آزمایشگاه مشغول ساخت نانو دارو بودیم و سبزه و اینها هم که هیچوقت گره نزدیم چه برسه به اینجا، البته اینجا اینقدر سبزه زیاده که جون میده برای سیزده بدر. به هر حال امیدوارم به اونایی که امروز سیزدهشون رو در کردن خوش گذشته باشه . نوروزنامه ما هم اینجا تموم میشه و سال خوبی داشته باشید همتون
No comments:
Post a Comment