مهاک ( بر وزن همون سوپرمارکت هماک ) یکی از هم کلاسی های منه که از اونجایی که پروژمون با یه استاده و شبیه به همه هر روز با هم کار می کنیم توی آزمایشگاه و دیروز اومد پیش من که بازی منچستر و آرسنال رو ببینیم و حالی کردیم با گل هارگریوز
حالا بگم که توی این آزمایشگاه ما تازگیها دو تا دختر اسپانیایی اومدن. یکیشون که روز اول که اومده بود من فکر کردم پسره . یعنی صورتش رو ببینی میگی خوب قطعاً پسره و میخوای ازش بپرسی که شما با چی شیو می کنی صورتت رو ولی یه کم که میای پایینتر متوجه میشی که اشتباه کردی. تازه فوتبالیست هم هست لیگ دسته دوم بانوان اسپانیا بازی می کنه و اهل مادریده ولی طرفدار بارسلوناست
اون یکی یه دراز عشق خنده هست که صدای خندش یه چیزیه تو مایه های آژیر آمبولانسه و این مهاک نمی دنم از چی این شترمرغ خوشش اومده یه بند گیر داده بهش. این هم کلاً انگلیسی به جز احوالپرسی چیزی بلد نیست و ما به هزار دنگ و فنگ بهش گفتیم که باید چیکار بکنه ، من هم حالا خندم می گرفت از حرف زدن این و اعتماد به نفسم هم میره بالا می بینم یکی از من هم بدتر حرف می زنه. مثل وقتیه که یه کسی رو می بینم که از خودم کچل تره آخ که چه حالی میده... خلاصه این مهاک همینجور دوست داره به این دختره اصول کار در آزمایشگاه رو یاد بده و دوره کنن با هم
دیروز قرار بود بعد ازدیدن فوتبال ، ما با چندتا دیگه از بچه های دانشگاه بریم سینما که تا قبل از شروع فوتبال یکی یکی کنسل کردن . من هم گفتم چه بهتر سینما چیه بیا بریم خودم یه سینما دارم توی لپ تاپم بشینیم ببینیم. قرار شد به دختره هم بگه که قرار کنسله و اگه می خواد بیاد اینجا که خودش تکست داد که من کارم طول کشیده و برنامتون چطور شد و این حرفا. مهاک هم شمارش رو گرفت که باهاش حرف بزنه طرف بر نمی داشت، خلاصه اینها همینطور به هم تکست می دادن و من شاکی شدم گفتم خوب دیوانه اید شما؟ بگو چرا گوشی رو جواب نمیده؟ اونم پرسید و جواب صادر شد که آخه حرف که می زنی نمی فهمم چی می گی و اینطوری می فهمم
البته خوب حق هم داره یه جورایی. من هم که تازه اومده بودم با این انگلیسی هندیها مشکل داشتم چه برسه از پشت تلفن بخوای بفهمی چی می گن ولی این هم کارش جالب بود در نوع خودش و کلی خندیدیم. خلاصه دختره پیچیده شد و بعدش هم نشستیم فیلم دیدیم و من هم یه کم اصول هولولوژی یادش دادم که استفاده کنه حالشو ببره. به هر حال فصل بهاره، لازم میشه
حالا بگم که توی این آزمایشگاه ما تازگیها دو تا دختر اسپانیایی اومدن. یکیشون که روز اول که اومده بود من فکر کردم پسره . یعنی صورتش رو ببینی میگی خوب قطعاً پسره و میخوای ازش بپرسی که شما با چی شیو می کنی صورتت رو ولی یه کم که میای پایینتر متوجه میشی که اشتباه کردی. تازه فوتبالیست هم هست لیگ دسته دوم بانوان اسپانیا بازی می کنه و اهل مادریده ولی طرفدار بارسلوناست
اون یکی یه دراز عشق خنده هست که صدای خندش یه چیزیه تو مایه های آژیر آمبولانسه و این مهاک نمی دنم از چی این شترمرغ خوشش اومده یه بند گیر داده بهش. این هم کلاً انگلیسی به جز احوالپرسی چیزی بلد نیست و ما به هزار دنگ و فنگ بهش گفتیم که باید چیکار بکنه ، من هم حالا خندم می گرفت از حرف زدن این و اعتماد به نفسم هم میره بالا می بینم یکی از من هم بدتر حرف می زنه. مثل وقتیه که یه کسی رو می بینم که از خودم کچل تره آخ که چه حالی میده... خلاصه این مهاک همینجور دوست داره به این دختره اصول کار در آزمایشگاه رو یاد بده و دوره کنن با هم
دیروز قرار بود بعد ازدیدن فوتبال ، ما با چندتا دیگه از بچه های دانشگاه بریم سینما که تا قبل از شروع فوتبال یکی یکی کنسل کردن . من هم گفتم چه بهتر سینما چیه بیا بریم خودم یه سینما دارم توی لپ تاپم بشینیم ببینیم. قرار شد به دختره هم بگه که قرار کنسله و اگه می خواد بیاد اینجا که خودش تکست داد که من کارم طول کشیده و برنامتون چطور شد و این حرفا. مهاک هم شمارش رو گرفت که باهاش حرف بزنه طرف بر نمی داشت، خلاصه اینها همینطور به هم تکست می دادن و من شاکی شدم گفتم خوب دیوانه اید شما؟ بگو چرا گوشی رو جواب نمیده؟ اونم پرسید و جواب صادر شد که آخه حرف که می زنی نمی فهمم چی می گی و اینطوری می فهمم
البته خوب حق هم داره یه جورایی. من هم که تازه اومده بودم با این انگلیسی هندیها مشکل داشتم چه برسه از پشت تلفن بخوای بفهمی چی می گن ولی این هم کارش جالب بود در نوع خودش و کلی خندیدیم. خلاصه دختره پیچیده شد و بعدش هم نشستیم فیلم دیدیم و من هم یه کم اصول هولولوژی یادش دادم که استفاده کنه حالشو ببره. به هر حال فصل بهاره، لازم میشه
No comments:
Post a Comment