بعد از چند ماه کار کردن روی پروژه توی آزمایشگاه و هر روز از صبح تا شب آزمایش کردن ، مجبور شدم یه دو روزی رو تعطیل کنم و بشینم خونه و نوشتن تز رو شروع کنم. حالا همه سختیهای نوشتن پایان نامه اون هم به زبون اجنبی به کنار ولی خیلی حال میده آدم بشینه توی خونه کارش رو بکنه . یه جورایی الان که یه مدت خونه نبودم با موندن توی این اتاق (که من بهش می گم خونه) هم حال می کنم. امروز داشتم فکر می کردم که این دومین تابستونه که دارم پایان نامه می نویسم و خدا می دونه تابستون سال دیگه کجا دارم چکار می کنم. این که نمی دونی اوضاعت چی میشه هم رو اعصابه هم هیجان انگیزه
ظهر جمعه هم مراسم افتتاحیه المپیک پکن بود و این المپیک هم شروع شد تا دوباره یه دو سه هفته ای تیترهای خبری دنیا ورزشی تر بشه. مراسم هم قشنگ بود ولی خیلی هم من خوشم نیومد و حوصله ام سر رفت از دیدنش. فکر کنم من با چین مشکل دارم چون نه از دخترای چینی خوشم میاد نه غذای چینی دوست دارم و نه حتی حوصله المپیک چین رو دارم. موقع دیدن مراسم افتتاحیه هم منتظر بودم ببینم کاروان ایران امسال چطور رژه میرن که به نظرم بهتر از سالهای قبل بود هم رنگ لباسشون تیره و دلگیر نبود هم بچه ها با لبخند و دست تکون دادن ابراز احساسات می کردند. یادمه دوره های قبل یه کت و شلوار خاکستری می دادن به اینها و موقع رژه رفتن هم خیلی بی حال و عبوس رد می شدن از جلوی جایگاه. البته امسال دیگه رضازاده هم نداریم از کشتی و بقیه ورزشها هم من خبر ندارم ولی فکر نمی کنم خیلی مدال بگیریم
No comments:
Post a Comment