Sunday, October 14, 2007

Flatmates

توی این خوابگاه ما که تشکیل شده از آپارتمانهای مختلف که هر کدوم 6 تا یا 4 اتاق دارن، آدمای مختلفی از کشورای مختلف اومدن و این کسایی که من باهاشون هستم 3تا پسر از یونان و بلژیک و پاکستان هستن و یه دختر از امریکا. خیلی همدیگرو نمی بینیم مگر اینکه اتفاقی توی آشپزخونه ببینیم همدیگرو. بعضی وقتا هم می شینیم و بحثهای جالبی می کنیم مثلاً پریشب رفتم که آب بخورم و بخوابم دیدم فیلیپ و عثمان (بلژیک و پاکستان) دارن در مورد خاور میانه و مشکلات مردم اونجا و این چیزها حرف می زنن و من هم موندگار شدم و خلاصه تا 2-3 نصف شب نشستیم از دین و مذهب و نفت و امریکا و ایران و پاکستان و اروپا و .... حرف زدیم. این فیلیپ هم خیلی دوست داشت احکام دینهای بهایی و اسلام رو بدونه و هی از ما سوال می پرسید. خلاصه هم گفتگوی بین ادیان بود هم گفتگوی بین تمدنها. تازه فیلیپ وقتی فهمید که دوست پسر الیزابت قراره بیاد اینجا کلی ناراحت شد، حالا خوبه خودش دوست دختر داره ها اونم برزیلی. از همه با حالتر ولی این ایلیاسه که یونانیه و تپل هم هست و منو یاد یکی از دوستام میندازه که اونم تپل بود. دیشب بهش می گفتم که دوست داری نفر ششم این ساختمون کی باشه؟ و اونم سرشو تکون داد و نا امیدانه گفت : یه دختر سوئدی. بعدشم گفت البته دخترای اینجا یا همه دوست پسر دارن یا نمی خوان با کسی دوست شن یا اینکه لزبین هستن. حالا من باید کشف کنم که کدوم اینا لزبین هستن این ایلیاس که لو نداد . فکر کنم ایلیاس همون الیاس خودمون باشه این یونانیا این شکلیش کردن
تازه اینا بچه های ساختمون من هستن، بچه باحالا مال ساختمون بقلی هستن که همش توی لابی پای تلویزیون نشستن. من که خیلی وقت ندارم برم باهاشون صحبت کنم ولی اون هفته اول که کلاسا شروع نشده بود کلی می خندیدیم از دست این اراذل

No comments: